میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم نگذار که با حسرت یک لحظه گرفتن دستهایت بمیرم. میترسم بمیرم و نتوانم به تو ثابت کنم که عاشقت هستم ، میترسم روزی بیایی و بگویی که من لایقت نیستم.
حالا تو هستی و آسمانی پر ستاره قلبم مثل گذشته تنها نیست ، نفس گرفته است دوباره حالا تو هستی و دل پر از احساس من تو در آن طوفان پر از درد شدی یک قایق نجات برای من
چرا به بیراهه میروم ، دلم گرفته ، به دنبال آشیانه میروم ، آشیانه من کجاست ، دل من خسته و تنهاست ، کسی میشوند فریاد مرا ، نه عزیزم اینجا سرزمین غمهاست.
حوصله ات كه سرميرودبامن بازي نكن.من دربي حوصلگي هايم باتوزندگي كردم...
خاص بودن توی مغز اتفاق می افته نه توی عکس...
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آمار سایت